من یک زنم
...زنی تشنه عشق و بوسه و زندگی
Wednesday, July 13, 2011
واقعی میخواهی‌ مرخصی بری، تحمل خیلی‌ چیز‌ها اسون تر میشه.

پیرزم بد اخلاق گوشت تلخ بد زبانی‌ بعد جراحی توی بخش بستری شده. با هر تکونی که روی تخت میخوره، زنگ میزنه تا خبر بده چقدر دردش میاد. از هر چیزی ایراد میگیره. از ساعت دوازده شب که کشیک من شروع میشه تا ساعت سه، بیش از ده بار زنگ زده که می‌خواد بره دست شوی. میگه بلندم کن، میگم نمیتونم...خودت میتونی‌ و باید راه بری. زنگ میزنه میگه درد دارم بگو دکتر همین الان بیاد...دارم می‌میرم از درد، میگم باید کمی‌ صبر کنی‌، سرش شلوغه. سر تکون میده با خودش میگه اینهمه مالیات ما کجا میره که چهار تا دکتر تو این بخش نیست آدم باید بمیره از درد؟ زنگ میزنه میگه تخت ناراحته، نمیتونم بخوابم...متکاِ اضافه می‌خوام... گرممه... مریض بغل دستی‌ خور پوف میکنه...چرا دکتر نیومد؟ حالا که اومد چرا گفت هیچی‌ نیست...دردت به خاطر عمله...چرا قرص اضافه نمیده؟ چرا من رو بغل نمیکنی‌ ببری دست شوی؟ چرا برام وییلچرنمیاری بشینم روش، نخوام راه برم؟ چرا چهار نفر باید توی یک اتاق باشن؟ چرا هر بار زنگ میزنم به سه شماره نمیای؟ پس تو اینجا چکاره یی؟ من تمام عمرم مالیات دادم که ازش استفاده ببرم...

با خودم میگم طاقت بیار، میخواهی‌ بری مرخصی. تحملش کن این احمق کله آکبند رو. نمیشه. کم کم میره رو اعصابم.

ساعت پنج میگم بهش سعی‌ کن بخوابی، میگه مگه میشه اینجا خوابید. کمکش می‌کنم بنشینه روی تخت. میگه گشنمه، براش ساندویچ میارم، میگه اینو دوست ندارم...با پنیر می‌خوام، نانش کهنه است، مزه نداره...اه از غذای بیمارستان...میگم همینه که هست، جوری نگاهم میکنه که اگر مادر بزرگ خدا بیامرزم بود میگفت طرف داره به نعل بندش نگاه میکنه. به خیال خودم کلی‌ بهش لطف می‌کنم و برای آروم کردنش میرم براش چایی بابونه میارم، میگه همین؟ همین رو داری برای مریضت؟ برو بگو دکتر بیاد...من سرما هم که خورده باشم این اشغال رو سر نمیکشم...چی‌ فکر کردی تو؟ هیچ میدونی‌ من تمام جوونیم مالیات دادم به دولت... حرفش رو قطع می‌کنم، دیگه از شنیدن این جلمه حالم به هم میخوره، میگم " این مالیات‌ها رو بکن تو نباد ترت...فکر کردی به عمه من مالیات دادی؟ تا حالا به قول خودت سه بار عمل شودی اگر قیمت این عمل‌هات رو به اضافه مدتی‌ که بستری بودی روی هم بگذاریم، خرجت از مالیات‌هایی‌ که دادی خیلی‌ بیشتر می‌شده...تازه بدهکار هم هستی‌..." میگه چقدر وقیحی، برو بگو رییست بید. میگم صبر کن فردا میبینیش. میام بیرون. دیگه زنگ نمیزانه.این تجربه شد که من دیگه کشیک توی بخش قبول نکنم. حالا که میرم مرخصی...وقتی‌ برگشتم احتمالاً میشنوم که شکایت کرده یا نه.
6 Comments:
اميدوارم كسي توي شرايط اين پيرزن گير نكنه با اون روحيه و درد و بيقراري...اغلب بيمارها توي اين سن، مثل بچه‌ها بهونه گير و متوقع ميشن. به نظر من بيمارستانهاي حرفه‌اي، يا بايد در بدو ورود با شناسايي بيمار راجع به محدوديت سرويسهاي عمومي توجيهشون كنن و در صورت لزوم باهاشون يه قرارداد ويژه براي سرويس ويژه ببندند(مثل پرستار تمام وقت خصوصي يا همراه متخصص) و البته پولشو بگيرن، و يا اينكه پرستارهايي رو مامور اينا كنن كه تنشون براي ايثار ميخاره. به هر حال شرايط ويژه امكانات ويژه هم ميخواد. شايد به همين دليله كه پرستارها بعد از يه مدتي نسبت به درد و ناهنجاريهاي بيمارهاي عوضي حساسيتهاي قبليشونو از دست ميدن و مثلا عين دكترها از مرگ آدما و مردنشون زير چاقو مثل آدماي معمولي شوكه نميشن...بالاخره طبيعت بعضي از شغلها واقعا طاقت فرسا و فوق‌العاده ست از جمله شغل پرستاري كه طرف مدام بايد بتونه خودشو جاي طرف بذاره و يه لحظه نميتونه توي خودش باشه...اميدوارم يه شغل متناسب با روحيه‌ت گيرت بياد و اين روزا به خوبي بگذره...مسافرت خوش بگذره...توي سفر ديگه چشم و گوش و هوش دربست مال خودته...

Anonymous Anonymous said...
من چند سال پیش اینجا پرستاری میکردم یک شبهایی خصوصی.یک شبی یک پیرزنی تا صبح هر 10 دقیقه رفت دستشویی بعد هم وقتی میخواست صدام کنه میگفت یوووووووووووهووووووووو !هیچ وقت اون شب رو فراموش نمیکنم.پرستاری یکی از سخت ترین شغلهایی ه که اینجا من دیدم.خدا قوت عزیزم

Anonymous Anonymous said...
goohhh khorde shekaayat kone. haghesh bood. tamaam moddat ke mikhoondam daashtam ghiaafash ro joloye cheshmam tasavor mikardam o jaaye to hers mikhordam. haalaa taazeh to kheyly tahamolesh kardi. man agar boodam yeki mikoobidam too malaajesh ke taa khode sobh takht bekhaabe....az pirehzan shodan badam miaad. az oossaa karim khaastam 50 saalegi tashrifam ro bebaram :) haalaa ye 12 saale dige hanooz vaght daram ;) inbaar be jaaye inke baraat email bedam comment gozoshtam. this is very unusuall of me. take care
regards
full moon ;)

Anonymous بهرام said...
چقد این آدمای حق به جانب حال به هم زنن
سلام
اون آهنگ جیبسی کینگ رو دوس دارم
آمور میو
مرسی از لطفت و از لینکت و از همه چی
تعطیلات خوش بگذره

Anonymous بهرام said...
سلام
الان داری خوش میگذرنی یعنی
؟

Anonymous بهرام said...
می خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم ...