با دوستان ایرانی همدم میشیم، همه چیز ایرنیه. نپرس مثلا چی، همین چیزها دیگه. نه اینکه بد باشه یا خوب. قضاوتش با کسیه که اونجا نشسته و جزئئ از اون گروهه. هنوز حرفها تکراریه، هنوز مردها به هم که میرسن تکرار میکنن که ۸۰ درصد مردها عقل دارن و ۲۰ درصد زن. هنوز زنها از شنیدن این جوکهای خنک، شیر میشن براق میشن و جوابهای بی ربط و با ربط میدان. هنوز حکومت ایران بحث داغ صحبت هست و همه با شور و تاب از تجربیات سفر قبلشون و سه هفتهای که توی ایران بودن میگن و اینکه کشورشون با "اون مردم" در حال سقوطه. هنوز همه شاکی هستن که دانمارکیها باهاشون بد تا میکنن، که نژاد پرستن که احمقن. پدرها و مادرها به بچههاشون افتخار میکنن که یکی میتونه کلیله و دمنه بخونه و دیگری داره موسیقی رپ کار میکنه و سومی هم بهترین نمرهٔ فیزیک رو توی مدرسه گرفته. هنوز حرفها به شدت تکراریه، آدمها تکرارین و حتا آرزوها هم تکراریه. هنوز همه چیز مثل قبله. کنار میز غذا که بری، همه چیز یادت رفته و اصلا یادت میره که نژاد پرستی برات زور داشته و دلت برای "اون مردم" میسوخته. چند تا آبجو که بزنی دیگه کلی چیزها یادت میره و مشکلات زندگی قابل تحمل میشه و آماده میشی که یک دست ورق بازی کنی.
با دوستان ایرلندی و اسکاتلندی همدم میشم. موسیقی توی هوا موج میزنه، جامها پر و خالی میشن. جنس مشکلات فرق میکنه و کسی سعی نمیکنه تمام گرههای کور دنیا رو باز کنه. کسی زور نمیزنه چیزی رو به کسی ثابت کنه، اما تا دلت بخواد پشت سر همکارها حرف زده میشه. بیمارستان و مشکلاتش بهترین موضوع بحثه...همون که گفتم...جنس مشکلات فرق میکنه.
-خیلی دردناکه شاهد مرداب شدن خودت باشی.