مرکز صلیب سرخ پره از مردان و زنانی که برای گرفتن کمک آمدن. همه پشت سر هم، آروم و مراتب. بستههای گوشت خوک، شکلات، خرما گردو، شراب قرمز و نوشابه در کنار هم گذاشته شده . نفر وسط من هستم که شکلات، خرما و گردو تقسیم میکنم. چیزی شبیه ریل کارخانه ها. همه پرسنل یکی یک کلاه سانتا سرشونه جز من که کلاه اذیتم میکنه، سرم خارش میگیره و قیافهام هم بدجور بدبخت به نظر میرسه. کلاه رو میندازم روی شانهام و منگوله ش هی از این طرف به انطرف قل میخوره. توی این مرکز برای هزار و صد نفر مواد کمک آمده. جو خیلی خشایندیه. بچهها خودشون انتخاب میکنن که بیشتر چه شکلاتی دوست دارن. کسی از دست کس دیگه عصبی نمیشه و همه با صبر غیر قابل توصیفی، منتظر میمونن. اینها خانوادههای هستن که توان مالی برگزاری کریسمس رو نداران. نمیتونن کادو بخرن، غذای مخصوص کریسمس درست کنن، زندگیشون در یک کلام سخت میگذره، فقر از نوع دانمارکی. عده یی هم بی خانمان هستن، همون کارتون خواب های خودمون. بعضیها الکلی، یا واگبند، بعضیها هم از روی باد شانسی بی خانمان شدن. هر چه هست، تصویر زیبایی نیست. فقر حتا از نوع لوکس ش هم چهره دیدنی یی نداره.
کار که تمام میشه برمیگردم خانه. امسال تنهام. شب کریسمس و تمام آخر هفتن کشیک داره. دم خونه چند تا نیمچه تپه هست که کلی بچه و بزرگ روش سورتمه سواری میکنن. هوس میکنم من هم برم. کمی استراحت میکنم و سورتمه رو از تو انباری در میارم به سمت تپه ها. سرعت خوردن خیلی لذت بخشه. برای هر بر سرعت خوردن باید کمی توی صف ایستاد. حالش نیست. زیاد طاقت نمیارم، باد میاد و کلی سرده. بر میگردم به گرمای خونه و تلفن و زنگی به مامان. زیادی سر حال نیست. میگه ایران راستی راستی جای موندن نیست، میگم تو که دو خط در میان ایرانی، تو دیگه چرا؟ سر به سرش نمیگذارم، حالش گرفته، فکر خاله هست. تی وی رو ورق میزنم و یک بطر شراب قرمز باز میکنم. دلم نمیدونم چی میخواد. به کوه برف بیرون خیره میشم و بی اختیار دلم برای نسرین میگیره.
Sadaf
ده- دوازده تا پست رو خوندم و لذت بردم از صداقت حرفات و فکرت و احساساتت
امیدوارم در سرمای قطب روحت همیشه گرم باشه
خوبی؟
مرسی از لطفت
در مورد اینکه فیلتر شدی
یه کاری بکن
اول اینکه ببین کدوم یکی از حرفات باعث شده که فیلتر بشی
دوم اینکه یه دونه url دیگه
برای خودت پیدا کن
مثلا یه وبلاگ دیگه ایجاد کن و آدرسش رو بگذار روی این وبلاگت
منظورم اینه که وبلاگ ها این ویژگی رو دارن که میتونی براشون آدرس url تعریف کنی
بعد به بقیه بگو برن به اون آدرس اما اونها همین وبلاگت رو میبینن
فکر میکنم بر اساس اسم وبلاگت رو فیلتر کردن
بنابر این مشکل حل میشه
امیدوارم هر چه زودتر فقر ریشه کن بشه تا انسانهای برابر در کنار هم به خوبی زندگی کنند.
گاهی حس می کنم سنسور هام از کار افتادن، ............
راستش دیگه نمی دونم باید یاد کی بیفتم!
یاد اونهایی که اعتصاب غذا کردن؟
اونهایی که به سادگی اعدام شدن ؟؟؟؟
اونهایی که تو صف اعدامن؟؟؟
اونهایی که تو صف زندانن؟
اونهایی که حتی توی زندان هم باید در تبعید باشن
.........
من همون سلام به ناممکنم البته .
اون وبلاگ سر جاشه . ولی من حس نوشتن توش رو ندارم . شیش خط در میون می نویسم ... حوصله ی نوشتنم تو جایی که همه می شناسنم خیلی کم شده .
اینه که مدتیه اینجا می نویسم ...
جایی که کسی اسم و رسممو نمی دونه و تو هم اگه اومدی ، لو نده خواهر !!
.........
من دلم سورتمه سواری خوااااااااااااااست !!