نازیسم یک شبه قدرت نگرفت. نه سال طول کشید تا هیتلر موفق شد حزب نازی رو به آنچنان قدرتی برسونه که دنیا رو متحول کنه.حالا کاری نداریم که تحولش به سمت مستراح سازی دنیا بود تا هر هدفی دیگه، اما به هر حل رشد نازیسم و حرکت دنیا به سمت اصلاح نژاد با قدمهای کوتاه برداشته شد. پارلمان دانمارک هم برای خلاص شدن از شر مهاجر جهان سومی، قانونی به تصویب رسونده که به نظر میاد باز نویسی تاریخ نازیسمه. دقیقا مثل اینکه کتاب" چگونه نازیسم شویم" یا شاید " نازیسم برای مبتدی ها" رو باز کردن و بخش به بخش، صفحه به صفحه دارن از روش میخونن و قانون مینویسن. بر اساس این قانون، شما باید زبان انگلیسی یا دانمارکی رو خوب بدونی، تحصیلات آکادمیک داشته باشی (که اون هم تعریف خودش رو داره) توی رشته ات دست کم یک سال و نیم کار کرده باشی، صد هزار کرون توی حساب طرفت باشه تا بتونی بیایی دانمارک. حالا اگر کسی کسی این شرایط رو داشته باشه، باید خر پس سرش زده که بیاد تو ده دانمارک. سوشیال دموکراتها چهل و پنج سال جون کندن تا یک جامعه نسبتا مرفه با شرایط متناسب برای دانمارک ساختن، حزب دست راست فاشیستهای دانمارک هم ده سال دست روی تخمشون گذاشتن، شیره به سر ملت مالیدن و در یک کلام جامعه مرفه رو به گنداب هدایت کردن. مردمی که بیسوادی ندارن، مطابق آمار سازمانهای غذائی، پنج برابر جمعیت خودشون رو میتونن تغذیه کنن، درصد رشوه خواری صفره و آزادی بیان در اوج. اینجا که مردم اینقدر ساده گول سیاستهای بیمار یک حزب چسکی رو بخورن، وای بر حال مردم ما و افغانستان و پاکستان و،...به قول دوست رشتیه من" شما خودت حساب برس".
هستن دانمارکیهایی که چوب این قانون رو هم میخورن، نمونه مردهای پنجاه به بالای بازنشسته دانمارکی، که هوس دخترهای جوان زیر سی سال میکنن و یک سفر میرن تایلند، و دو ماه بعد میبینی طرف با قد صد و هشتاد و پنج سانیتیش، با سر طاس و شکم بزرگ، دست در دست یه زن یک متر و نیمی چهل کیلویی صادره از تایلند، قدم میزنه و چند ماه دیگه دختره میره جز گروه زنانی که منتظر صدور حکم طلاقشون هستن، و نگران دیپرت شدن از دانمارک و از دست دادن کار نظافتشون. چند تا از این زنها رو من تو بیمارستان تو میشناسم، پنج تا؟ هشت تا؟ تو کلّ بیمارستان چی؟ کلّ دانمارک چی؟
vali khosham miad dar sad e torka o arabha dareh rooz berooz bishtar mishe ba ein hame zado valadhashoon
ما تو فکر چه دنیایی بودیم که میخواهیم بسازیم
چی نصیبمون شده.
کلاهمون رو بچسبیم باد نبره!!
اما آیا راهش این هست؟
که فقط فکر خودمون باشیم!!؟
تو جایی که گردابی هست و عده ای دارن توش فرو میرن! چه باید کرد؟
دل به دریا بزنیم تا شاید کسی رو نجات بدیم و خودمون رو به خطر بندازیم؟
یا اگه تونستیم کسی رو نجات بدیم فقط!
به هر حال
اون آهنگ تو وبلاگ red-lip.blogfa.com
بودش
قصد ندارم آهنگش رو تو وبلاگم بگذارم تا اینکه بفهمم جریانش چیه! شاید طرف دوست نداشته باشه.
آره اون کارتون رو یادمه! آهنگش رو هم همینطور
کارتونهای ژاپنی فوق العاده هستند.
افسانه یوگی رو یادته؟ من اول راهنمایی بودم که یکشنبه شب نشونش داد! قبل از اون خیلی ترسو بودم اما بعدش ترسم ریخت
دو تا فیلم دیگه هم اخیرا تو دو سه سال اخیر دیدم
داستانهای چیهیرو
و افسانه شجاعت
hers nakhor , jaleb midooni chieh inke tooye hame resaneha (hadeaghal too iran) migan danmark servatmandtarin keshvar jahane o el o bel. be ghol to hala vay be hale ma. say kon azash lezat bebari goore babaye oon zan tailandie age nemikhast ke nemiyoomad, taze fekr nakon ke age too keshvar khodesh moonde bood vazesh kheili behtar bood badbakht hamishe badbakhte.
miboosamet azizam.
بله مودیگلیانی اسم یه فیلمه داستان زندگی نقاش اکسپرسیونیست هم دورهی پیکاسو.
هنرپیشهاش اندی گارسیا است.
مجبور شدم اسمها رو اینجا فارسی بنویسم چون کامنت به هم میریخت و نامفهوم میشد
yaad e doustam kardam.sar zadam va khoundam va chizaki az donyaa haalim shod ke engaar har jaa ke ravi aasemaan hamin rang ast
mokhlesim
منظورت اينه كه دانمارك با بستن درهاي كشورش بروي خارجي ها داره گند مي زنه؟
به نظر من هر كشوري حق داره دلش بخواد بهترين ها بيان توش.
جلوي اين تايلندي ها رو هم به اين سادگي ها نميشه گرفت.
تا جايي كه من ميدونم اصولا زن هاي جوون به هيچ صورتي با يه پيرمرد زندگي نميكنن مگر اينكه يه نفعي داشته باشه واسشون.
اون اقايون محترم هم حواسشون جمع كنن از اين كلاه ها سرشون نميره.
من اروپا رو نمي دونم ولي توي كانادا كه دارم زندگي مي كنم ميبينم كه مهاجرها خيلي از مواقع دارن ضرر مي زنن به اين كشور.
شايد فكر كني من هم افكار فاشيستي دارم ولي گاهي اوقات بهشون حق مي دم.