دو ساعت کلاس گذاشتن و یک بابای روانشناس رو که متخصص خوشبختی، و یاد دادن راههای خوشبخت شدن (ترجمه فارسیش خیلی مسخره هست میدونم)و این حرفها هست آوردن که به ما جماعت پرستار خسته و مچاله شده از اضافه کاری، یاد بده چطوری خوشحال بمونیم و از کارمون حسابی لذت ببریم. من هم مثل بقیه نشستم و به مثالهای بی سر و ته گوش میدم و با قهوه و کیک حال میکنم. کلاس تموم میشه و من هر حسی دارم جز خوشبختی و خوشحالی یه مضأعف. از بیمارستان بیرون میزنم و میرم مرکز شهر، که قراره تظاهرات باشه برای سالگرد انتخابات. باد میاد. میشینم رو نیمکت و منتظر میمونم. نمیدونم چرا اومدم، که داد بزنم؟ که بگم من هم هستم؟ که غصه خوشبخت نشدن رو از یاد ببرم؟ نمیدونم. هستم دیگه. مگه برای "بودن" ما ایرانیها باید حتما دلیلی وجود داشته باشه؟ اصلا نمیفهمم تظاهرات چطور شروع میشه و چطور تموم، فقط میدونم که رسیدم خونه، کفشم پام رو زده و خودم هم گشنمه.
صبح اولین کاری که میکنم اینه که سعی کنم یادم بید چطور باید احساس خوشبختی کرد. میرم جلوی آینه و همونطور که طرف گفته بود به خودم توی آینه خیره میشم. اینجای سناریو باید به خودم توی آینه بگم: "صبح به خیر زیبا، خوب خوابیدی؟ چقدر سر حالی، چقدر خوشگلی..." بعد هم موسیقی بگذارم، یک صبحانه مفصل بخورم و برم سر کار. به تصویر توی آینه خیره میشم: موهای ژولیده، چشمهای خسته با دو تا چین عمیق وسط ابرو...از هیچ زیبا رویی توی آینه خبری نیست. جملات معجزه آسا رو میگم، مکث میکنم و بعد به خودم میگم خاک بر سر خرت کنن، که هر چی هرکی میگه باور میکنی.
سر کار همه از برنامه روز قبل حرف میزنند و از معجزهای که یهو توی زندگیشون شده. اینکه چه همه احساس زیبایی کردن و حتا یکیشون خودش رو به حدی س.ک.سی حس کرده که رفته یک س.ک.س سر پای هم با شوهرش دست و پا کرده و خلاصه از اینجور. از من میپرسم، من هم میگم که من همون خری که بودم هستم. من اصلا از بچگی زیاد با فلسفه زندگی نمیکردم که حالا بخوام همه چی رو خلاصه کنم و فلسفه بافی رو کنار بگذارم و ناگهان با دهان نشسته و موی پریشون توی آینه زیبا بشم. من هیچ وقت استعداد اینجور زیبای رو نداشتم.
خوشم مياد كه مثل خودمي!!!!
اما واقعا اين حرفها فقط وقتي باورش كني تاثير خواهد داشت!
من هم خیلی روزها وقتی جلوی آینه می ایستم سعی می کنم جملات احمقانه مثبتی که شنیده ام را تکرار کنم شاید که روزم را بهتر آغاز کنم و احساس خوشبختی کنم اما در نهایت می بینم همه چیز همانطوری ست که بود و هیچ چیز تغییر نمی کند آنوقت به جد و آباد کسانی که این مزخرفات را گفته اند لعنت می فرستم!