یکشنبهها سوراخی در تقویم هستن...کتابی رو که سعی میکنم بخونم میبندم و میندازم روی میز، از بس که هی یک صفحه رو میخونم و برمیگردم عقب و هیچی نمیفهمم. فکرم هزار جای دور میزانه و اونقدر وحشی و بی افسار شده که نمیتونم جلوش رو بگیرم. موزیک گوش میدم شاید آرم بشم، اون هم بی نتیجه. دلشوره دارم. سگها رو بیرون میبرم و توی سی چهل سانت برف ولشون میکنم که پرسه بزنن. سلامی به همسایههای پارو به دست هم فکرم رو سر جای خودش بر نمیگردونه. این سفیدی بی نظیر برف بیشتر از اونکه آرام کننده باشه، دلهره میاره، و من همهٔ این دل نگرانیها رو مدیون پرونده یی هستم که میگن به دادگاه رفته و همین یعنی که هنوز زنده هست و حتما حالش خوبه.
اخبار بدی رو انتظار میکشم. وقتی قانون نیست، یعنی هیچ چیز نیست. یعنی سرت رو بکوب به دیوار و بمیر. یکی ایران رو از این کابوس شوم بیدار کنه لطفا.
كي مي تونه جز من و تو درد ما رو چاره كنه؟
ولي درست ميشه
نگران نباش
اينا از ترس اونجاشون دارن ملتو مي ترسونن هيچ گهي نمي خورن
سلام
manam vaghti be in ghazaya fekr mikonam ya geryam migire ya az farte asabaniyat mikham khol besham . be omid roozaye khoob.
omidvaram moshkele oon dustetoon ham hal beshe.
moraghebe khodet bash azizam.
miboosamet.
rasti ye soale khosoosoi to motevalede dey mah nisti?
manam vaghti be in ghazaya fekr mikonam ya geryam migire ya az farte asabaniyat mikham khol besham . be omid roozaye khoob.
omidvaram moshkele oon dustetoon ham hal beshe.
moraghebe khodet bash azizam.
miboosamet.
rasti ye soale khosoosoi to motevalede dey mah nisti?
سلام
خوشم نمياد ازين وضع