به فاصلهٔ ۲۴ ساعت، ۳ تا تیراندازی توی کپنهاگ اتفاق افتاد. باور کردنی نیست. من هم برای اولین بار در عمرم مجروحی رو دیدم که تیر خورده بود، و چه آدم نچسب و عوضیای بود. عربده، پشت عربده، و انگشت که حوالهٔ همه میکرد.از همه طلب داشت و راستی راستی من رو یاد فیلمهای گنگستری مینداخت. من تازه از اتاق عمل بیرون آمده بودم و نوبت همکارم بود که کارهاش رو انجام بده. مثل فیلمها به شدت دلم میخواست بکوبم روی زخمش تا شاید دهانش رو ببنده. پلیسها هم که همه جا ولو بودن و حالت بیمارستان رو عوض کرده بودن. حس عجیبیه، اما توی این شرایط دلت میخواد دهان طرف رو سرویس کنی، با اینکه نمیدونی این یارو مقصر هست یا نه؟ از طرز حرف زدنش و قیفاش، از سر و صداش و فحش دادنش، توی ذهنت به این نتیجه میرسی که حتما یا تو مواد دست داره و یا یکی از راکهای مفت خوره. وقتی تو اتاق کشیک نشسته بودم، از خودم خجالت کشیدم. در هر حل این وظیفهٔ من نبود که قضاوت کنم. به همکارم نگاه میکردم که چه خونسرد بود، به دکتری که پیشش بود و خیلی ملایم حرف میزد و به خودم که بی دلیل بریده بودم و دوخته بودم. عذاب وجدان کم کم داشت بالا میگرفت. آخر روز داشتم گزارشم رو تکمیل میکردم که دکتر جراح رسید، قهوای ریخت و بی مقدمه گفت: کم مونده بود که این یارو رو خفه کنم، خوشبختانه بیهوشی زود تر اثر کرد..خیال میکنه اینجا سیسیله و هنوز توی دههٔ پنجاه شصت هستیم...مردک..!!
چند تا بیسکویت گذاشت دهانش و پرسید: تو هم همین حس رو داشتی یا نه؟ گفتم من؟ نه، اصلا... و کلی آرام شدم.
اینو گل گفتی! من هم معتقدم باید درباره اش حرف زد. همینطور معتقدم دوستی و حتی داشتن رابطه س.ک.س قبل از ازدواج با همزیستی زیر یک سقف فرق فاحشی دارد و بهتر است دخترها و پسرها حتما قبل از ازدواج مدتی (حداقل 6 ماه) زیر یک سقف زندگی کنند. چون این امکان در ایران جز از طریق ازدواج موقت قانونی نیست برای همین به ناچار آنرا پیشنهاد می دهم و خودم هم از اثرات چنین ریسکی خبر دارم. اما ما داخل ایران در شرایطی نیستیم که انتخاب خوب و بد داشته باشیم بلکه باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم. عوارض طلاق (که رشد وحشتناکی پیدا کرده) مسلما خیلی بدتر از عوارض حرف مردم درباره ازدواج موقت شخص است. چون در حالت اول هم لقب «مطلقه عفریته شوهر دزد» حداقل لطفی ست که مردم بعد از طلاق به یک زن روا می دارند.
مواظب خودت باش دوستم