من یک زنم
...زنی تشنه عشق و بوسه و زندگی
Thursday, November 29, 2007
دنیام خیلی فرق میکرد اگر میشد فقط دستهای تو رو این روزها داشت...
قربونت برم که اینقدر دقیق " انتظار" رو برام معنی می کنی. دیشب که اومدی تا توی تختخواب بخزی و حتی تا وقتی که دستهات دوره ام کنه، نمیدونستم انتظار یعنی فاصله ای از تن من تا ونوس. تو یک طرف، دنیا هم یک طرف. بدجور تشنه توام، میدونی که؟
...
عیبی نداره، بپرس. من با جون و دل تمام صفحات کتاب رو برات ترجمه می کنم. هرجاش رو نفهمیدی بگو.
6 Comments:
Anonymous Anonymous said...
hasti jan man hamisheh bisabraneh montazere update kardane blogetam. khayli ziba minevisi. agar kare nevisandegi be tore jeddi nemikonin shayad bayad bokonin. chon be nazaram ghatatetoon fogholadeh hastan, va vaghean ke adamo mibaran ba khodeshoon. omidvaram ke hichvaght az eshgho booseo zandegi sirab nashi.

Anonymous Anonymous said...
سلام
می دانی دنیا خیلی فرق می کند وقتی نه تنها دست ها که امیدی از او و یا کمتر از ان را داشته باشی.
از مادربزرگت هم خوشم آمد و حتما کلی باهاش حال کرده ای زنی که بتواند این همه سال عاشق بماند حتماً یک زن است یک زن واقعی.
راستی چرا باید آدم روز تولد کسی را که دوستش دارد و دوستش می دارد را فراموش کند؟ فراموشی خودش یا روزگار؟

Anonymous Anonymous said...
سلام
می دانی دنیا خیلی فرق می کند وقتی نه تنها دست ها که امیدی از او و یا کمتر از ان را داشته باشی.
از مادربزرگت هم خوشم آمد و حتما کلی باهاش حال کرده ای زنی که بتواند این همه سال عاشق بماند حتماً یک زن است یک زن واقعی.
راستی چرا باید آدم روز تولد کسی را که دوستش دارد و دوستش می دارد را فراموش کند؟ فراموشی خودش یا روزگار؟

Anonymous Anonymous said...
سلام
می دانی دنیا خیلی فرق می کند وقتی نه تنها دست ها که امیدی از او و یا کمتر از ان را داشته باشی.
از مادربزرگت هم خوشم آمد و حتما کلی باهاش حال کرده ای زنی که بتواند این همه سال عاشق بماند حتماً یک زن است یک زن واقعی.
راستی چرا باید آدم روز تولد کسی را که دوستش دارد و دوستش می دارد را فراموش کند؟ فراموشی خودش یا روزگار؟

www.hasti13644.blogfa.com

سلام هستی ....

Anonymous Anonymous said...
آسمان که بکوبد سرش را زمین..فکرمی کنی چه اتفاقی می افتد..... / انگورمی شود لهستان

پاهایم شروع می کنند به فراموشی / پروانه ی که درشکمم زندگی می کند

سقط می شود

همیشه فکرمی کردم ستاره ها دکمه های پیراهن دختری هستند

که من عشق تعارفش کرده بودم

باید مواظب باشم/ به راه راست بروم