دنیام خیلی فرق میکرد اگر میشد فقط دستهای تو رو این روزها داشت...
قربونت برم که اینقدر دقیق " انتظار" رو برام معنی می کنی. دیشب که اومدی تا توی تختخواب بخزی و حتی تا وقتی که دستهات دوره ام کنه، نمیدونستم انتظار یعنی فاصله ای از تن من تا ونوس. تو یک طرف، دنیا هم یک طرف. بدجور تشنه توام، میدونی که؟
...
عیبی نداره، بپرس. من با جون و دل تمام صفحات کتاب رو برات ترجمه می کنم. هرجاش رو نفهمیدی بگو.
می دانی دنیا خیلی فرق می کند وقتی نه تنها دست ها که امیدی از او و یا کمتر از ان را داشته باشی.
از مادربزرگت هم خوشم آمد و حتما کلی باهاش حال کرده ای زنی که بتواند این همه سال عاشق بماند حتماً یک زن است یک زن واقعی.
راستی چرا باید آدم روز تولد کسی را که دوستش دارد و دوستش می دارد را فراموش کند؟ فراموشی خودش یا روزگار؟
می دانی دنیا خیلی فرق می کند وقتی نه تنها دست ها که امیدی از او و یا کمتر از ان را داشته باشی.
از مادربزرگت هم خوشم آمد و حتما کلی باهاش حال کرده ای زنی که بتواند این همه سال عاشق بماند حتماً یک زن است یک زن واقعی.
راستی چرا باید آدم روز تولد کسی را که دوستش دارد و دوستش می دارد را فراموش کند؟ فراموشی خودش یا روزگار؟
می دانی دنیا خیلی فرق می کند وقتی نه تنها دست ها که امیدی از او و یا کمتر از ان را داشته باشی.
از مادربزرگت هم خوشم آمد و حتما کلی باهاش حال کرده ای زنی که بتواند این همه سال عاشق بماند حتماً یک زن است یک زن واقعی.
راستی چرا باید آدم روز تولد کسی را که دوستش دارد و دوستش می دارد را فراموش کند؟ فراموشی خودش یا روزگار؟
www.hasti13644.blogfa.com
پاهایم شروع می کنند به فراموشی / پروانه ی که درشکمم زندگی می کند
سقط می شود
همیشه فکرمی کردم ستاره ها دکمه های پیراهن دختری هستند
که من عشق تعارفش کرده بودم
باید مواظب باشم/ به راه راست بروم