نشسته ایم هر دو به تلویزیون زل زدیم و برنامه ای رو که تلویزیون دانمارک داره در مورد عاطفه پخش میکنه نگاه میکنیم. برنامه کار بی بی سی در مورد اعدام
عاطفه است. موضوع البته کمی با چیزی که من در موردش خونده ام فرق داره اما با اینحال جالبه. با هر جمله ای که میشنوه چشمهاش گرد تر و گردتر میشه. ناباورانه من رو نگاه میکنه و سر تکون میده.
از خودم بدم میاد.
az½inke shro be neveshtan kardi khosh halam....baraye inke az tarze neveshtanet khosham miyad....az etefaghati ke dar in salha oftade va toro narahat karde kheili narahat shodam.....ama begam ke zendegi kheili ghereshmale....har roz ye bazi dar miyare.....karet faghat in bashe ke bi khodi hadaresh nadi.....deltangi , og ghose khordan ham ye bakhshe zendegiye...khoshhalam ke dar kenaresh lezat ro mibari....halet ro 100% dark mikonam ....omidvaram ke delet ye roz shade shade shad beshe...onjori ke ghose tosh jaa nadashte bashe
نه خواهشی نکن
تورو قسم بزار برم
دیگه نوازشی نکن
با دو تا چشم پر گناه
از دلم خواهشی نکن
از سر رام برو کنار
اشک چشمامو در نیار
فقط میگم اینو بدون
نگو به من دیگه بمون
واسه دل شکسته
نمونده دیگه راهی
واسه این قلب خسته
نمونده سر پناهی
نه آشیون نه خونه
نه این دل دیوونه
واسه موندن ندارم
سر سوزن بهونه
تو رو قسم بزار برم
حالا که خشک و پرپرم
اگر چه غرق حسرتم
همینه راه آخرم
از سر رام برو کنار
اشک چشمامو در نیار
فقط میگم اینو بدون
نگو به من دیگه بمون
خوشحالم که بار دیگر دست به قلم بردی.
برای نوشته ها و وبلاکت دلتنگ شده بودم.
امیدوارم شادی هایت پاینده باشد .
خوشحالم که بار دیگر دست به قلم بردی.
برای نوشته ها و وبلاکت دلتنگ شده بودم.
امیدوارم شادی هایت پاینده باشد .
چندین بار سعی کردم کامنت بگذارم ، ولی نمی شود . امیدوارم تکراری نفرستاده باشد.