من یک زنم
...زنی تشنه عشق و بوسه و زندگی
Thursday, May 24, 2007
من هم همینطور
من به طرز عجیبی حال این طفلک رو درک میکنم و در کمال بی شرمی اعلام میکنم که : دوست عزیزم، من هم همینطور! در عین حال در کمال بدبختی و سرخوردگی اعتراف میکتم که احیانا اگر من هم اونجا ایستاده بودم، همون عکس العمل سیب زمینی واری رو از خودم نشون میدادم که شونصد نفر سبیل کلفت و سبیل نازک از خوئشون نشون دادن! به طور حتم من هم همین الان مینشستم و در فراق خاتمی آه و اوهی میکردم و از ننه جون رییس جمهور اسبق سراغی میگرفتم و دلم برای مظلومیتش کلی میسوخت! اگر من الان اونجا بودم به مام وطن تف و ناله میفرستادم و بعد هم از خدا میخواستم احمدی نزاد جز جگر بزنه! اما خوب اونجا نیستم و میتونم از همین جا، مثل اینور آبی ها خدا رو شکر کنم و بگم چشم اونهایی کور که خاتمی رو با اونهمه بی عرضگی اش باور کردن و باطبی ها به هلفدونی فرستادن و چشم اونهایی هم که به احمدی نزاد رای دادن، کورتر، که بعد اینهمه تجربه نفهمیدن که از جکهوری اسلامی چیز بهتری بیرون نمیاد. من اینجام. یک ایرانی آواره بدبخت، که جون توی جونش بکنن، خارجیه و بین لنگ هوا و زمین مونده! من اینجام، انسانی با سرزمین و بی سرزمین.
1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
چه خوحالم که دارم اینجا مطلب می خونم
هورا
هستی دوباره می نویسه
:دی