بیشتر وقتها زندگی اونجور پیش نمیره که دلت میخواد، اونجوری نیست که پیش بینی میکردی یا قرار بوده که بشه، یا اصلا چیزیه تو مایههای شیت که نمیدونی باید باهاش چه بکنی. گاهی ناگهان چیزی میگی که نباید میگفتی یا کاری میکنی که نباید میکردی و همین حرف نامربوط یا کار نامربوط، که لازم هم نیست خیلی چشم گیر باشه، همه چیز رو به هم میریزه و حالت رو خراب میکنه. گاهی از اطرافیانت دلگیر میشی یا دلگیرشون میکنی، گاهی این دلگیری رو به شیوه نا درستی نشون میدی و کار رو از اونی که هست خراب تر میکنی. نمیدونی چرا دقیقا این شیوه رو انتخاب کردی، هیچ پاسخی به اینکه سحر این راه رو رفتی، نداری. کمی در خودت درگیر میشی و هر چه پیش آمده رو یا به خستگیت ربط میدی یا به فشار زندگیت یا به هوای گرفته یا به هر چیزی که دم دستت اومد و فکر کردی در این مورد چکش خور خوبیه. چه بتونی فرافکنی بکنی یا نه، چه برای پرسشهای عجیبت پاسخ داشته باشی یا نه، چیزی که مسلمه اینه که تو روزی رو خراب کردی و حس تلخی رو به خودت تحمیل کردی.
ما دو روزی هست که با هم حرف نمیزنیم. اینکه حرف بزنیم یا نه، زیاد مهم نیست. میشه که اصلا حرفی نداشته باشیم و فقط چیزی بگیم برای خاطر "گفتن"، اما کم شده که دلخور باشیم و هیچ نگیم. گاهی که به توپ هم میزنیم هنوز پا بند این قانون ارزشمند هستیم که "قهریم، اما حرف میزنیم"، اما این دو روز، این دلگیری تلخ از نوع دیگه ایه. به خودم میگم مثل تمرین روح بهش نگاه کن، انگار که میخواهی بزرگ بشی، فکر کن داری تمرین زندگی میکنی، اما خوب میدونم که همه اینها پشمه. من اصلا تو این شرایط به هیچ تمرینی احتیاج ندارم، حالا چرا جفتک میندازم، خودم نمیدونم. برگشتم به اون روزهایی که دوست داشتم تنها باشم، خودم و تصویر آینه، اما میدونم که این حس تنهایی خواهی خیلی زود گذره و چیزی که جاش میمونه یک پشیمونی عمیقه که با هیچ چیز درمان نمیشه. باید فکری کرد.
مطمئني بيشتر وقتها اينجوريه؟ يا بعضي وقتها؟
چون اين دو تا با هم فرق ميكنن.Download: eType1.com/f.php?FQppbU
...
مطمئني بيشتر وقتها اينجوريه؟ يا بعضي وقتها؟
اين دو تا با هم فرق ميكنن
2)...یک پشیمونی عمیقه که با هیچ چیز درمان نمیشه.
واقعا؟ چند تا از اين حسها به يادت مونده كه خيلي ناراحتت ميكنه هميشه؟
بعید میدونم بشه فکری کرد
همینه
ساختارش اینه
فلسفه ش اینه
درست یا غلط همینه که هست
همین که بخوای و بشه و پشیمون شی
یا بخوای و نشه و حسرت بخوری
یا نخوای و بشه و غصه بخوری
یا نخوای و نشه و اصلا نفهمی
همینه که هست
من که دیگه تن دادم بهش
دست هم نمی برم بهش
دراز کشیدم از روم رد شه ببینم بعدی جه شکلیه