سه روز تعطیل باشی و بعد روزت خراب بشه؟ نه، بعیده.
بعد مدتها ماشین بردم تا مثل آدم از سر کار برگردم. حال اتوبوس و مترو اصلا نیست. رادیو زر زر میکنه و یادم میاره من جزو ناچیزی از سیرک بزرگ دنیا هستم و دارم توش برای خودم می چرم تا به قول یه بابایی، روزی هم ریق رحمت رو سر بکشم و برم لا دست بقیه! حالش نیست. سه روز تعطیلی بعد نه روز کار دائم. یاد تو می افتم و بلافاصله میبینم انگار موجی از درد میاد و جایی میشینه. یکی هم احتمالا توی ذهن من ایستاده و قیچی به دست، قسمتهای مربوط به تو رو، تند و تند از نوار ذهنم قیجی میکنه و دور میریزه. اما من باز یادت میکنم.
کلید رو توی قفل میچرخونم و صدای تلپ تلپ چهار پا رو میشنوم که به سمت در هجوم میاره، با زبان بیرون افتاده، دو دستش رو روی سینه ام میگذاره و قدش چیزی نمونده برسه به من. از دو چیز این سگ بدبخت خیلی خوشم میاد: یکی اینکه آنچنان به استقبالت میاد انگار سالها منتظرت بوده و دیگه اینکه شبها خودش رو ولو میکنه روی پاهات و میذاره هر چقدر میخواهی روش دست بکشی.
پشت سرش سر میرسه و مثل سگش خوشامد گویی میکنه! بوی خوشی میاد، دست پخت خوبی داره و من اشتهای بهتر و تازه سه روز هم تعطیلم و آدم قیچی به دست ذهنم هنوز مشغوله و آدمیرال هم منتظر ظرف غذاشه و میز هم آماده.
...
گیتار میزنه و من توی فکرم. پاهام خسته است. ذهنم پر از حرفه ، چشمم به انگشتهاشه، دلم جاهای عجیب و غریب دور میزنه و قهوه تلخ مزه مزه میکنم. میشه برم ای میل چک کنم، تو یو تیوب دنبال ویدئو های هیلاری کلینتون بگردم، بی بی سی بخونم و حرص بخورم...اما نه، سر جام میمونم.
...
میگم این الاغ رو از اتاق بیرون کنه، میگه الاغ نیست، سگه و میخنده. جدی نمی گیره. من رو جدی نمی گیره. مثل همه آدمهای دیگه. عادت ندارم وقتی باهاش هستم کسی نگاهم کنه و یا پیشم باشه و اصلا یعنی چی اینکار؟ خودم رو زورکی از تو بغلش بیرون میکشم و میشینم. بلند میشه و نیم خیز میشینه و بهش میگه بره بیرون. نگاهش میکنم، احتمالا عصبانی ام چون دلم میخواد بزنم توی شکمش اما نمیزنم. برمی گردیم سر جای اول. من سه روز تعطیلم.
Baba, man neveshtam keh hanooz zendam, daram be doostaye ghadimi sar mizanam/ Oonja khoobin ? Man parsal ye bar mordam / To aslan namordi ?
www.upbaby.blogfa.com